معنی ضجور | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. اندوهمند، دلتنگ، مضطرب ۲. خشمگین، خشمناک، غضبناک ۳. بیزار، مشمئز

۱. بیآرام، بیقرار ۲. تنگدل، غمگین، مغموم ۳. نالش، ناله

۱. اندوه، تنگدلی، کدورت، ملال، ملالت ۲. اشمئزاز، بیزاری

بایسته، دربایست، لازم، واجب ≠ غیرضرور، غیرواجب

۱. احتیاج، اقتضا، حاجت، لزوم، ناچاری، نیاز، وجوب، هرآینگی ۲. اجبار، الزام

۱. الزامی، بایسته، فرض، لازم، واجب ۲. ناچار، ناگزیر، ۳. توالت، دستشویی ≠ غیرضروری

بیزار، بیمیل، ضجور، متنفر ≠ راغب، مایل

بری، بیمیل، روگردان، دلزده، سیر، ضجور، گریزان، متنفر، مشمئز، منزجر، نافر، نفور، وازده ≠ راغب، علاقهمند، مایل

ضرور، لازم، واجب، بایسته، موردنیاز

ضرورت، لابد

اجباری، ضروری، لازم