معنی صنم گر | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. الهه، بت، شمن ۲. دلبر، نگار

آفرینش، ابداع، خلقت، ساخت، ساخته، صنعت

۱. جنس، نوع ۲. رسته، سنخ، طبقه، فرقه، قسم ۳. پیشه، حرفه ۴. دسته، رده، کلاس، گونه

روزه، روزهداری

۱. بت، شمن، صنم ۲. بیدادگر، جبار، ستمگر ۳. سرکش، عاصی، گردنکش ۴. جادوگر، ساحر ۵. مارد

۱. یگان نظامی، سه گردان ۲. جنس، صنف، سنخ، نوع ۳. گروه ۴. نمونه ۵. وضع ظاهر، سرووضع، شیوه لباس پوشیدن

۱. دسته، صنف، طبقه، قماش، گروه، قسم، گونه، نوع ۲. اصل، بن ۳. بیخ، بنیاد

۱. سنخ، صنف، قسم، گونه ۲. باند، جماعت، جمع، جمعیت، جوخه، رجه، رسته، رسد، عده، فرقه، گروه ۳. قبضه

۱. دسته، رده، صف، صنف، طبقه، کلاس، گروه ۲. خلاص، رها، نجاتیافته ۳. وارسته