معنی صناعت وزنین | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی مشابه

صناعت

فرهنگ مترادف و متضاد

پیشه، حرفه، صنعت، کار، هنر

صنعت

فرهنگ مترادف و متضاد

تکنیک، حرفه، ساختن، صناعت، صنع، فن، هنر

شناعت

فرهنگ مترادف و متضاد

زشتی، قبح، ناپسندی، ناهنجاری

صامت

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. عجم، گنگ، ناگویا ۲. بیصدا، خاموش، ساکت، سکون ۳. بیواک، مصمت، همخوان ≠ ناطق

صانع

فرهنگ مترادف و متضاد

آفرینشگر، آفریننده، سازنده، صنعتگر، عامل

جست‌وجوی متن

هنر

فرهنگ مترادف و متضاد

صناعت، صنعت، فن

پیشه

فرهنگ مترادف و متضاد

حرفه، شغل، صناعت، صنف، عمل، کار، کسب، مشغله، مکسب، منصب

حرفه

فرهنگ مترادف و متضاد

پیشه، شغل، صناعت، صنعت، عمل، کار، کسب، مشغله

صنعت

فرهنگ مترادف و متضاد

تکنیک، حرفه، ساختن، صناعت، صنع، فن، هنر

کار

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. پیشه، حرفه، شغل، کسب، مشغله ۲. نقش، وظیفه ۳. منصب ۴. عمل، فعل، کردار ۵. امر، ماجرا ۶. ساخت، صناعت ۷. تقدیر، سرنوشت، مرگ ۸. اتفاق، پیشامد، حادثه، ماوقع ۹. مسا