صراحتفرهنگ مترادف و متضاد۱. روشنی، وضوح ۲. بیپردهگویی، رکگویی، صریحگویی ۳. خلوص ≠ درپردهگویی، کنایهگویی
اهلفرهنگ مترادف و متضاد۱. سزا، صلاحیتدار، مطلع، وارد ۲. رام، سزاوار، صالح ۳. اهالی، بومی، تبعه، ساکن ≠ نااهل
لیاقتفرهنگ مترادف و متضادارزش، استحقاق، اهلیت، سزاواری، شایستگی، صلاحیت، عرضه، قابلیت، قدر، کارآیی، مرتبه
درخورفرهنگ مترادف و متضادبایسته، برازنده، بسزا، سزاوار، شایان، شایسته، صلاحیتدار، فراخور، لایق، محق، مستحق، مستوجب، مناسب