میل کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تناول کردن، خوردن، آشامیدن، صرف کردن ۲. متمایلشدن، گرایش یافتن ۳. تمایل پیدا کردن، علاقهمند شدن ۴. رو کردن، روی آوردن
مایه گذاشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. وقتصرف کردن، وقت گذاشتن ۲. هزینه کردن ۳. نیرو گذاشتن، انرژی صرف کردن
مصروف داشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اعمال کردن، به کار بردن ۲. صرف کردن، مصروف کردن، خرج کردن ۳. برکنار داشتن، منصرف کردن