تصدیعفرهنگ مترادف و متضاد۱. اذیت، تزاحم، دردسر، زحمت، صداع، مزاحمت ۲. درد سر دادن، باعثزحمت شدن، مزاحم شدن، مصدع شدن
کلکفرهنگ مترادف و متضاد۱. جهاز، زورق، قایق، کرجی ۲. حقه، حقهبازی، گول ۳. حقهباز، نیرنگباز ۴. بوف، بوم، جغد ۵. غوزه ۶. شوم، نامیمون، نامبارک ۷. آدر، نشتر، نیشتر ۸. پیزر ۹. دردسر، صداع
مزاحمتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزار، آزردن، اذیت، تزاحم، رنجه، زحمت ۲. تصدیع، دردسر، صداع ۳. پاپوش، گرفتاری ۴. زحمت دادن، دردسر دادن، مصدع بودن