صالحفرهنگ مترادف و متضادامین، اهل، باتقوا، بدیل، پارسا، پرهیزگار، خلف، ذیصلاح، شاهنده، شایسته، لایق، محسن، نیک، نیکوکار ≠ طالح، فاسد
امینفرهنگ مترادف و متضاداستوار، امانتدار، ثقه، درستکار، درست، درستکردار، صالح، موتمن، معتمد، معتمد، موثق
اهلفرهنگ مترادف و متضاد۱. سزا، صلاحیتدار، مطلع، وارد ۲. رام، سزاوار، صالح ۳. اهالی، بومی، تبعه، ساکن ≠ نااهل