صالحفرهنگ مترادف و متضادامین، اهل، باتقوا، بدیل، پارسا، پرهیزگار، خلف، ذیصلاح، شاهنده، شایسته، لایق، محسن، نیک، نیکوکار ≠ طالح، فاسد
مرمتفرهنگ مترادف و متضاد۱. ترمیم، تعمیر ۲. احیا، اصلاح، بازسازی ۳. اصلاح کردن، تعمیر کردن ۴. آشتی، صلح
امینفرهنگ مترادف و متضاداستوار، امانتدار، ثقه، درستکار، درست، درستکردار، صالح، موتمن، معتمد، معتمد، موثق