شیدافرهنگ مترادف و متضادبیقرار، دلباخته، دلداده، دلشده، دیوانه، سرگشته، شوریده، شیفته، عاشق، مجنون، مفتون، واله، وامق
مشاهدفرهنگ مترادف و متضاد۱. شهادتگاهها، مقبرههای شهیدان، مشهدها، زیارتگاهها ۲. تجلیگاه، تجلیگه ۳. کشف، شهود
مفتون شدنفرهنگ مترادف و متضادشیفتهشدن، واله گشتن، شیدا شدن، عاشق شدن، فریفتهشدن، دلباخته گشتن، مجذوب شدن ≠ فتنهگشتن