معنی شهم | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

جلد، چابک، چالاک، فرز

۱. شامگاه، شب، عشا، فلق، لیل ۲. غذایشب ≠ بامداد

۱. بلند، مرتفع ۲. جلیل، رفیع، منیع، والا

حاوی، دربردارنده، محتوی، مشتمل

۱. اسم جلد، چالاک، چست، شاطر، شهم، فرز، قبراق، هژیر ≠ چلمن ۲. داهی، زرنگ ≠ تنبل ۳. تند، زود ۴. زبردست، ماهر ۵. تازیانه، شلاق

تند، تیزرو، جلد، چابک، چالاک، چست، زرنگ، شاطر، شهم، قبراق ≠ سست، کند

۱. مبهوتشدن، بهتزده شدن، متحیر شدن ۲. شهماتشدن، باختن (در بازی شطرنج) ≠ بردن ۳. تیرهشدن، تار شدن ≠ روشن شدن ۴. کدر شدن، ناشفاف شدن ≠ شفاف شدن

۱. آماده، تند، تندوتیز، جلد، چابکدست، چابک، چست، زرار، زرنگ، سریع، شاطر، شهم، فرز، قبراق ۲. بلند، موزون، زیبا ۳. جای بلند، مکان مرتفع ۴. دزد

۱. حیران، شگفتزده، گیج، متعجب، حیرتزده، مبهوت ۲. تیره، تار، رنگپریده، رنگرفته، کبود، کدر ۳. شهمات