معنی شناس | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

آشنا، آگاه، معرف، نامی، واقف

آشنا کردن، معرفی

آشنایی، آگاهی، شناخت، معرفت

سجل، کارتشناسایی، ورقههویت

آشنا، عارف، معرف، ناآشنا

بازشناسی، شناسایی

۱. شناسایی، ورقهشناسایی ۲. رای ۳. سیاهه، فهرست

۱. شناساندن، معرفی کردن ۲. بیان کردن، گفتن، نقل کردن، حکایت کردن ۳. توصیف کردن، توضیحدادن، شرحگفتن، وصف کردن ۴. آفرین گفتن، تمجید کردن، ستودن

۱. شناسنامه، کارتشناسایی ۲. پیماننامه، عهدنامه ۳. حکمنامه، فتوای قاضی، حکم محکم ۴. قباله مهردار ۵. برات مهردار ۶. چک دادوستد ۷. کتاب عهود واحکام

۱. شناسا، شناسنده ۲. تعریفگر