معنی شرط بندی کردن با تاس

جست‌وجوی مشابه

قمار، میسر

پیمان، عهد، قرار، نذر

۱. بدی ۲. تباهی، فساد ۳. آشوب، شورش، غائله، فتنه ≠ خیر

بسط، بیان، تاویل، تشریح، تعبیر، تعریف، تفسیر، تفصیل، توصیف، توضیح، گزارش، وصف

اخگر، بارقه، جرقه، شرار، شراره، شعله، لهب، لهیب

۱. اسارت، حبس، گرفتاری ۲. بست، گیره، ۳. بند، ریسمان ۴. حباله، طوق ۵. محدودیت ۶. مخمصه ۷. آوند ۸. شرط، عهد ۹. اندازه، مقدار ۱۰. اعلام، ذمر

۱. بردوباخت ۲. شرطبندی، گروبندی ۳. شرط بستن، گروگذاشتن

۱. آسبازی، بازی، شرطبندی، گنجفه، مقامره، میسر ۲. مخاطره

۱. قبل، پیش ۲. پیشی، سبقتجویی ≠ بعد، پسین ۳. برتری، تقدم ۴. درس ۵. شرط، گرو، مسابقه ۶. مایه شرطبندی

ارتفاع، اوج، بزرگی، بلندی، تعالی، شرف، علو، والایی