شرطلبفرهنگ مترادف و متضادآشوبطلب، بلواگر، شربهپاکن، ماجراجوطلب، مفسد، مفسدهجو، واقعهطلب ≠ خیرخواه، صلحجو، مصلح
عهدفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیمان، شرط، قرار، میثاق ۲. قول، وعده ۳. وفا ۴. نذر ۵. ضمان ۶. اوقات، دور، دوره، روزگار، زمان، زمانه، عصر، فصل، گاه، موسم، وقت ۷. سوگند، قسم ۸. حفظ، نگهبانی