شایستهفرهنگ مترادف و متضادارجمند، باقدر، باکفایت، برازنده، بسزا، پسندیده، درخور، روا، زیبنده، سزاوار، شایگان، صالح، صلاحیتدار، عزیز، فراخور، قابل، لایق، مدیر، مستحق، مستلزم، مستوجب، مقبو
بایستهفرهنگ مترادف و متضاد۱. درخور، ضرور، ضروری، لازم، مستلزم، واجب ≠ غیرضروری، نالازم، غیرلازم، ناواجب ۲. سزاوار، شایسته، مناسب
شایگانفرهنگ مترادف و متضاد۱. سزاوار، شایسته ۲. فراوان ۳. خزانه، خزینه، گنج ۴. عریض، فراخ، وسیع ۵. شاهوار ۶. بیگار، بیگاری