متقاعد شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازنشست شدن، بازنشسته شدن ≠ شاغلبودن ۲. از کار کنارهگیری کردن ۳. راضی شدن، قانع شدن، مجاب شدن ۴. پذیرفتن، قبول کردن ≠ رد کردن، نپذیرفتن
بیکارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیپیشه، بیحرفه، بیشغل، بیکاره، غیرشاغل ≠ شاغل ۲. ول، ولگرد، ولو ۳. عاطل، لاابالی، معطل ۴. کممشغله ≠ پرمشغله
متقاعدفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازنشسته، خانهنشین، وظیفهبگیر، وظیفهخور ≠ شاغل ۲. نامتقاعد ۳. راضی، قانع، مجاب ≠ ناراضی