سیاحت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جهانگردی کردن، گردشگری کردن، آفاقپوییدن، آفاقپویی کردن ۲. سیروسفر کردن ۳. نگاه کردن، دیدن ۴. گردش کردن
سیاستفرهنگ مترادف و متضاد۱. تدبیر، خطمشی ۲. دیپلماسی ۳. تنبیه، جزا، سزا، شکنجه، عقوبت، مجازات ۴. حقهبازی، دوزوکلک ۵. حکومت، حکم، ریاست ۶. حکومت کردن، حکم راندن، ریاست کردن
سلاستفرهنگ مترادف و متضاد۱. روانی، نرمی ≠ تعقید، پیچیدگی ۲. تسلیمشدن، رامشدن، مطیعشدن، منقادشدن ≠ تقید ۳. یاغ شدن
مواخذهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازپرسی، بازجویی، بازخواست، پرسش ۲. اعتراض، ایراد ۳. تادیب، تنبیه، توبیخ، عقاب، عقوبت ۴. بازخواست کردن ۵. تنبیه کردن، سیاست کردن
تنبیهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تادیب، تعذیب، تعزیر، توبیخ، جزا، سیاست، عقاب، گوشمال، گوشمالی، مجازات، نسق ≠ تشویق ۲. بیدار کردن، هشیار ساختن ۳. آگاه کردن، واقف کردن ≠ غافل ساختن، باخبر گذا
مبارزه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جنگیدن، رزمیدن ۲. فعالیت سیاسی کردن، ستیز کردن، ستیزیدن ۳. تلاش کردن، کوشیدن ۴. مسابقه دادن
گشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرسهزدن، چرخیدن، دورزدن، سیاحت کردن، سیر کردن، طواف، گردش کردن، گردش ۲. تبدیلشدن، شدن، گردیدن
سیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. حرکت، دور، دوران، گردش ≠ سکون ۲. تفرج، تماشا، سیاحت، گشت، مسافرت ۳. تتبع، مطالعه، بررسی وتفحص ۴. سلوک ۵. حرکت کردن، گردش کردن ۶. جابهجایی