سالخوردگی، سالخوردگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیری، سالمندی، کهنسالی، کهولت ≠ جوانی، شباب ۲. دیرینگی، قدمت ۳. کهنگی
سالاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. ریاست، سروری، مهتری ۲. سرداری، فرماندهی ۳. حکومت ۴. پادشاهی، سلطنت ۵. پیری، سالمندی، کهنسالی