سختفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیچیده، دشخوار، دشوار، شاق، صعب، عسیر، غامض، مشکل، معضل، معقد، مغلق ≠ آسان ۲. جامد، درشت، سفت، صلب ۳. اکید، بسیار، زیاد، شدید، هرفت ۴. توانفرسا، طاقتسوز، نام
سخت شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دشوارشدن، مشکل شدن، پیچیده شدن ۲. سفت شدن، جامد شدن ۳. خطرناک شدن، وخیم شدن
سخت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دشوار کردن، پیچیده کردن، مشکل کردن، صعب کردن ≠ آسان کردن، سهل کردن ۲. محکم کردن، استوار کردن ۳. سفت کردن، محکم بستن ≠ سست کردن، سست بستن
سختجانفرهنگ مترادف و متضاد۱. دیرزی، جانسخت، مقاوم، گرانجان، سگجان ۲. پرتحمل، حمول، شکیبا، صبور ۳. سنگدل، بیرحم، بیعاطفه ۴. پوستکلفت ۵. بیرحم، سنگدل ۶. خسیس، ممسک
سختیفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزار، اشکال، بلا، تعب، تعسر، تندی، تنگی، ثقل، خشونت، دشواری، رنج، زجر، زحمت، سختی، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاری، محکمی، محنت