سخنگو، سخنگوفرهنگ مترادف و متضاد۱. خطبهگو، خطیب، سخنران، سخنسرا، سخنور، کلیم، گوینده، متکلم، نطاق ۲. گویا، ناطق ≠ اصم
سرنگونفرهنگ مترادف و متضاد۱. باژگونه، سرازیر، معکوس، معلق، نگونسار، وارو، واژگون ۲. قلعوقمع، منتکس، منقرض
سرنگون شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. واژگون شدن ۲. فرو ریختن، از بین رفتن، نابودشدن ۳. ساقط شدن، برافتادن، ور افتادن