سوق دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به حرکتدرآوردن، راندن، کشاندن، هدایت کردن ۲. وادار کردن، واداشتن، مجبور کردن
بازارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازارچه، بازارگاه، بازارگه، تیمچه، راسته، رسته، سوق ≠ میدان ۲. معامله، خریدوفروش ۳. سروکار
راستهفرهنگ مترادف و متضاد۱. درخور، سزاوار، شایسته، قابل ۲. راستگو، صادق، صدیق ۳. دادگر، عادل ۴. برزن، کوی، محله، منطقه، ناحیه ۵. رده ۶. بازار، تیمچه، سوق ۷. رده، ردیف، صف، قطار