سوختهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آتشگرفته، خاکسترشده ۲. گداخته ۳. محترق ۴. بربادرفته ۵. باخته، ناکام ۶. محنتکشیده، زجرکشیده ۷. شیفته، شیدا، عاشق ۸. سوختهجان، سوختهدل ۹. عطشزده، خشک، بیآب (زم
سوختنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آتشگرفتن، شعلهورشدن، مشتعلشدن ۲. احتراق، حریق ۳. حرق ۴. باختن، خطا کردن، فول کردن ۵. عذاب کشیدن، زجر کشیدن ۶. ملتهب شدن، تاول زدن ۷. افروخته بودن، روشن بودن
آگاهکردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آگاهاندن، آگاهانیدن، آگهیدادن، خبردادن، خبردارکردن، مستحضر ساختن، مطلع ساختن ۲. باخبرکردن، بیدارکردن، واقفکردن، هوشیار ساختن ≠ غافلکردن
تنبیه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مجازات کردن، گوشمالی دادن، تادیب کردن، توبیخ کردن ۲. آگاه ساختن، واقف کردن ۳. متنبه ساختن، بیدار کردن، هشیار کردن
تنبیهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تادیب، تعذیب، تعزیر، توبیخ، جزا، سیاست، عقاب، گوشمال، گوشمالی، مجازات، نسق ≠ تشویق ۲. بیدار کردن، هشیار ساختن ۳. آگاه کردن، واقف کردن ≠ غافل ساختن، باخبر گذا
برباد دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به باد فنادادن، پایمال کردن، تلف کردن، حیف و میل کردن، ضایع کردن، هدر رفتن ۲. خراب کردن، ویران کردن، منهدم کردن ≠ آباد ساختن، معمور کردن ۳. نابود کردن، نیست