سوتوکورفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیسروصدا، خاموش، ساکت ≠ شلوغ، پرهیاهو ۲. بیفروغ، بینور ۳. بیرونق، راکد، کساد ۴. بیشوروحال، افسرده
سوت زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سوتکشیدن، سوت به صدا درآوردن، در سوت دمیدن ۲. داوری مسابقات کردن ۳. صفیر کشیدن
سورفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزم، جشن، عروسی، عیش ≠ عزا، ماتم ۲. میهمانی، ولیمه ۳. ختنهسوران ۴. عروسی ۵. بارو، باره، حصار ۶. اسب سرخرنگ ۷. سول ۸. پاسور ۹. بردنورق ۱۰. اپراتورهای منطقی (ه
خشک شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیآبشدن ۲. خشکیدن، بیطراوت شدن ۳. رطوبتاز دست دادن، بینم شدن ۴. قطع شدن (ترشحو ) ۵. بیسبزه و گیاه شدن، برهوت شدن ۶. کرخت شدن، بیحس شدن ۷. بیحرکت شدن، بیتحرک
سوت زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سوتکشیدن، سوت به صدا درآوردن، در سوت دمیدن ۲. داوری مسابقات کردن ۳. صفیر کشیدن