سوت زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سوتکشیدن، سوت به صدا درآوردن، در سوت دمیدن ۲. داوری مسابقات کردن ۳. صفیر کشیدن
سوتوکورفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیسروصدا، خاموش، ساکت ≠ شلوغ، پرهیاهو ۲. بیفروغ، بینور ۳. بیرونق، راکد، کساد ۴. بیشوروحال، افسرده
سوت زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سوتکشیدن، سوت به صدا درآوردن، در سوت دمیدن ۲. داوری مسابقات کردن ۳. صفیر کشیدن