24 مدخل
۱. راکب، سواره، شوالیه، فارس، مرکبنشین ≠ پیاده ۲. نصب، مونتاژ، تعبیه ۳. مسلط
۱. اتومبیل شخصی، خودرو کوچک ۲. ابر شب هنگام
بهرهکشی کردن، بیگاری کشیدن
حقه زدن، نیرنگ به کار بردن، دوزوکلک جور کردن، خدعه کردن، مکر ورزیدن
سوار، سواره ≠ پیاده
سوارکار ماهر، سوار فرز، چابکعنان
سوارکننده، قطعهبند
وانتبار ≠ سواری
دلاور، سوار، شهسوار، عیار، مبارز