معنی سنک | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. بیهوشی گذرا، بیهوشی زودگذر ۲. غش، اغما

۱. خریطه، کولهپشتی، کیف ۲. کیسه، توبره، چنته ۳. آشغوره

۱. آرام، بیسروصدا، بیصدا ۲. خاموش، خموش، سربهزیر ۳. دنج، راحت، صامت ≠ شلوغ

آرام شدن، آرمیدن، آسودن، خاموش شدن، خموشی گزیدن، آرام گرفتن

۱. آرام ساختن، خاموش کردن ۲. تشنجزدایی کردن

۱. تاخت، تعرض، تک، تهاجم، شبیخون، نهب، هجوم، یورش ۲. صرع، غش ۳. صولت ۴. اعتراض، انتقاد (شدید) ۵. حالت بحران، اختلال ناگهانی، ۶. ایست، سنکوب

ساکتشدن، دمفرو بستن، سکوت کردن، خاموش شدن

ساکت شدن، سکوت کردن، دم نزدن

ساک

۱. ساکتشدن، دم فرو بستن، خاموشی گزیدن ۲. ازجوش و خروش افتادن ۳. فرو نشستن، از بینرفتن ۴. منطفی شدن ۵. تاریک شدن ۶. قطعشدن جریان برق