26 مدخل
۱. زهردار، سمی، زهری ≠ بیزهر ۲. سم آلود، زهرناک، زهرآگین
۱. دستدومفروش، دلال ۲. عتیقهچی، عتیقهفروش
۱. راکب، سواره، شوالیه، فارس، مرکبنشین ≠ پیاده ۲. نصب، مونتاژ، تعبیه ۳. مسلط
حقه زدن، نیرنگ به کار بردن، دوزوکلک جور کردن، خدعه کردن، مکر ورزیدن
۱. سارنگ ۲. رنج، محنت، درد ۳. شتر ۴. پرده، ساره ۵. نشاطآور، نشاطانگیز، شادیزا
سوار، سواره ≠ پیاده
سوارکار ماهر، سوار فرز، چابکعنان
دلاور، سوار، شهسوار، عیار، مبارز
۱. مسافر سوار کردن ۲. مسافرگیری کردن
حشم، سواران، ملتزمین، همراهان، گروه سواران