معنی سماع | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. پایکوبی، دستافشانی، رقص ۲. وجد، سرور، ۳. آواز، سرود ۴. شنودن، شنیدن ۵. شنوایی

موقوف به شنیدن، بیقاعده، غیرقیاسی، قاعدهناپذیر ≠ قیاسی، قاعدهمند، باقاعده

۱. گاهنما، وقتنما، زمانسنج ۲. روزگار، زمان، وقت، هنگام ۳. واحد زمان، شصت دقیقه ۴. رستاخیز، قیامت

ثبت کردن(ساعت ورود و خروج، ساعت حرکت وسائطنقلیه)

۱. ساقدست، فاصله بینمچ و آرنج ≠ بازو، عضد، مرفق ۲. ساق ۳. دسته ≠ پایه

بازوبند، دستوانه

۱. سماع ۲. پایکوبی، دستافشانی، وشت ۳. بالت، والس

۱. آوا، بانگ، صدا، صلا، صوت، ندا ۲. آهنگ، ترانه، ترنم، چهچهه، سرود، سماع، نشید، نغمه

ثبت کردن(ساعت ورود و خروج، ساعت حرکت وسائطنقلیه)

۱. ساعدبند ۲. تعویذ، دعا

۱. فاصله بین ساعدوکفدست، بند دست، بند پا ۲. استخوان ۳. مفصلمیان دستوساق دست