معنی سلیقه | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. پسند، ذوق، مذاق ۲. سرشت، طبع، نهاد

باسلیقه، خوشسلیقه، سلیقهمند ≠ بیسلیقه

۱. بدزبان، پتیاره، زباندراز، شریر، پرخاشگر، هرزه ۲. سلطهجو

۱. بدزبانی، زبان درازی، پتیارگی، پرخاشگری ۲. سلطهطلبی

دختر، بنت ≠ ابن، سلیل

۱. پرونده، پیشینه ۲. تاریخ، تاریخچه ۳. زمینه ۴. دیرینگی، قدم، قدمت ۵. عنایت الهی ۶. تقدیر ۷. آشنایی

سلیقهها، پسندها

باسلیقه، خوشسلیقه، سلیقهمند ≠ بیسلیقه

۱. بدسلیقگی، کجسلیقگی ≠ سلیقهمندی، خوشسلیقگی ۲. بیاحساسی، بیحالی، بیدماغی، بیشوروحالی،

باذوق، باسلیقه، سلیقهدار، سلیقهمند ≠ بدسلیقه

۱. استعداد، قریحه ۲. سلیقه، مشرب ۳. حالوهوا، حال، دماغ، شور، شوق، مذاق، وجد ۴. چشایی، چشیدن