معنی سلکی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. سالکدار ۲. مبتلابه سالک

۱. کموزنی ≠ ثقل، سنگینی ۲. چالاکی، فرزی ۳. خفت، سبکسری، طیره ۴. بیوقاری، جلفی ۵. خواری، حقارت

سلیقهها، پسندها

منفی ≠ ایجابی

سبکی عقل، کمعقلی، کمخردی، ضعف عقل

اثباتی ≠ سلبی

ایجابی، موجبه ≠ سلبی

سرفه کردن، سلفیدن

۱. خفت، سبکی ۲. خشم، غضب، قهر ۳. پریشان، شوریده ۴. خجل، شرمسار، شرمنده ۵. فالبد ۶. خجلت، شرمساری ۷. آزرده، حزین، دلتنگ ۸. آزردگی، دلتنگی