معنی سلم | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

آشتی، صلح، سازش، مسالمت

۱. خاکشیر ۲. کرت ۳. پیشفروش غلات ۴. تسلیم شدن

۱. نردبان ۲. پلکان

آرایشگر، حلاق، سرتراش

۱. تندرست، سرحال، صحیحالمزاج، قبراق ≠ ناسالم ۲. بیعیب، صحیح، بیگزند، درست، روبهراه، صحیح ۳. بهداشتی ≠ غیربهداشتی ۴. منزه، پاک

بیخطرسازی، ایمن سازی

پیر، جاافتاده، زال، سالخورده، سالدیده، کلانسال، کهنسال، مسن، معمر ≠ جوان

۱. بیماری، مرض، ناخوشی ۲. ورم، آسم ۳. سرسام، دوار ۴. خیزران ۵. سمی، زهردار، خطرناک، زهرناک ≠ بیزهر، غیرسمی ۶. آتش ≠ آب

سلف، سلم

پیرایشگاه، حلاق، سلمانی

آرایشگر، سرتراش، سلمانی

۱. آرایشگر مخصوص، سلمانی مخصوص (پادشاه) ۲. دلاک مخصوص (شاه)

آرایشگر، دلاک، سلمانی