معنی سلامه | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی مشابه

سلاله

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. آل، اعقاب، اهلبیت، بچه، خانواده، فرزند، کودک، نسل، نطفه ۲. برگزیده ۳. خلاصه

سلام

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. تحیت، تهنیت، درود، درودگویی ۲. تندرستی، سلامت ۳. تعظیم، کرنش ۴. احترام (نظامی) ۵. مراسم اعیاد ۶. ذکر

سلامانه

فرهنگ مترادف و متضاد

سلامی، خراج، پیشکشی (بار عام، بازدید)

سلامت

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. بهداشت، صحت ≠ بیماری ۲. راحت ۳. امنیت ≠ ناامنی ۴. بهبود، تندرستی، شفا، عافیت ۵. تندرست، سالم ≠ ناخوش ۶. بیگزند، مصون ۷. رستگاری، فلاح ۸. آرامش، صلح ۹. رهاییی

سلامتجو

فرهنگ مترادف و متضاد

عافیتطلب، آرامشخواه، راحتطلب، صلحجو ≠ عافیتسوز، مخاطرهجو

جست‌وجوی متن

تحیات

فرهنگ مترادف و متضاد

آفرینها، تحایا، تحیتها، خوشآمدها، درودها، سلامها

تندرستی

فرهنگ مترادف و متضاد

سلامت، سلامتی، صحت، عافیت ≠ بیماری، عارضه، ناخوشی

سلام

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. تحیت، تهنیت، درود، درودگویی ۲. تندرستی، سلامت ۳. تعظیم، کرنش ۴. احترام (نظامی) ۵. مراسم اعیاد ۶. ذکر

سلامتخواهی

فرهنگ مترادف و متضاد

عافیتطلبی، سلامتجویی، آرامشطلبی ≠ مخاطرهجویی، عافیتسوزی

بهداشت

فرهنگ مترادف و متضاد

حفظالصحه، سلامت، صحت