معنی سفره خانه | واژه یاب

جست‌وجوی هم‌آوا

اطاق غذاخوری، ناهارخوری

ادیم، بساط، خوان، سماط، نطع

۱. سفره چیدن، سفره پهن کردن، سفره گستردن، چیدن غذا (درسفره) ۲. مراسم نذر و نیاز برپا کردن، سفره نذری انداختن

۱. بیگاری، کار بیمزد ۲. تمسخر، ریشخند، لاغ، افسوس

سرف، سعال

۱. بیآلایش، بیآمیغ، بیغش، پاک، خالص، ناب، نیامیخته ≠ ناسره ۲. درست، صحیح ≠ نادرست ۳. خوب، نیک ≠ بد ۴. کامل، بینقص ≠ ناقص

۱. اختصاصی، خاص، خاصه، خصوصی، مختص، مخصوص ۲. بیآمیغ، پاک، خالص، سره، ناب ≠ عام، غیرخصوصی

۱. سفره چیدن، سفره پهن کردن، سفره گستردن، چیدن غذا (درسفره) ۲. مراسم نذر و نیاز برپا کردن، سفره نذری انداختن

۱. خوان، سفره، سماط، نطع، ۲. چرم

۱. خونچه، سفره عقد ۲. طبق، خوان کوچک

ادیم، بساط، سفره، سماط