معنی سفت | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. استوار، جامد، سخت، قایم، لخته، مضبوط ≠ سست ۲. دوش، کتف، شانه ۳. کمآب ≠ غلیظ ۴. قرص ۵. محکم

۱. نعت، وصف ۲. چونی، چگونگی، کیفیت ۳. خصلت، خو ۴. سجیه، مختصه، ویژگی ۵. عاطفه، غیرت ۶. رفتار، کردار ۷. لقب ≠ موصوف

پیسازی، دیوارسازی، دیوارچینی ≠ نازککاری

۱. سوراخ شدن، سوراخ کردن ۲. سودن، ساییدن

۱. مقاومت کردن، ابرام ورزیدن ۲. جدی گرفتن، قاطعبودن، سختگیری کردن، منضبط بودن، مقرراتیعمل کردن

۱. سند دین، فته طلب ۲. دستلاف، دشت، سودای اول (فروشنده) ۳. تیر، پیکان ۴. نیزه ۵. محکم ۶. ستبر، غلیظ ۷. سوراخ (سنگهای قیمتی) ۸. سخن بکر

سوراخ کردن

۱. سفت کردن، غلیظ کردن ۲. ستبر کردن ۳. درشتی کردن، سخن درشتگفتن

استوار کردن، سفت کردن، قایم کردن، ثابت نمودن، پابرجا کردن ≠ سست کردن

گچکاری، نازککاری ≠ سفتکاری

جماد، سخت، سفت، منجمد

۱. ستبر، سفت، شدید، قوی، هنگفت ۲. پر، لبالب، مالامال ۳. بسیار، هنگفت ۴. مومیایی