سدفرهنگ مترادف و متضاد۱. بستن، مسدود کردن ۲. حایل، رادع، مانع ۳. آببند، بند ۴. مسدود، بست ۵. صد ۶. حد، مرز
باسعادتفرهنگ مترادف و متضاد۱. سعادتمند، سعید، نیکبخت ۲. خجسته، سعد، فرخنده، مبارک، میمون ≠ بیسعادت، شقی