سروسامان دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بسامان کردن، نظمونسق دادن، سامانبخشیدن، مرتب کردن ۲. داماد کردن ۳. عروس کردن
تمشیتفرهنگ مترادف و متضاد۱. اداره، راهاندازی، رهبری، مدیریت، ۲. راندن، راهانداختن، سروسامان دادن ۳. ساماندهی، سامانبخشی
خانهبهدوشفرهنگ مترادف و متضاد۱. آواره، بیخانمان، بیخانه، خانهبردوش، دربدر، ویلان ≠ سروساماندار، کاخنشین ۲. مستاجر ≠ موجر، خانهدار ۳. مسافر، سیاح ۴. کولی، لولی