سرگشتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. دربهدر، آواره، سرگردان ۲. حایر، حیران، حیرتزده ۳. دودل، گیج، متحیر، هاجوواج ۴. درمانده، فرومانده، بیچاره، مستاصل ۵. شوریده، شیدا، آشفته، آسیمهدل، عاشق ۶. مضط
سررشتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشنایی، آگاهی، اطلاع، تجربه، شگرد، شیوه، مهارت ۲. سرنخ، راهکار ۳. دفتر حساب ۴. گزارش ۵. یادداشت، نوشته ۶. زمام، مهار ۷. اختیار
حیران شدنفرهنگ مترادف و متضادسرگشتهشدن، متحیر شدن، حیرتزده گشتن، سرگردانشدن، مبهوت گشتن، مات شدن، هاجوواج شدن
واخوردهفرهنگ مترادف و متضاد۱. حیران، سرگشته، متحیر، هاجوواج ۲. دلزده، سرخورده، مایوس، نومید ۳. شکستخورده، مغلوب، ≠ امیدوار