سرکشفرهنگ مترادف و متضادبدرام، بدرفتار، تخس، چموش، طاغی، عاصی، عصیانگر، طغیانگر، فرمانناپذیر، گردنکش، لجامگسیخته، مارد، متجاسر، متمرد، ناجم، نافرمان، وحشی، یاغی ≠ رام
سرکشیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بغی، تمرد، توسنی، سرپیچی، طغیان، عصیان، گردنکشی، مخالفت، نافرمانی، یاغیگری ۲. بازدید، بازرسی، ملاقات، دیدار ≠ انقیاد
سرکشی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازدید کردن، بازرسی کردن ۲. دیدار کردن، ملاقات کردن ۳. سرپیچی کردن، نافرمانی کردن، تمرد کردن، متمرد شدن ۴. عصیان ورزیدن، یاغی شدن، گردنکشی کردن، یاغیگری کردن
سررشتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشنایی، آگاهی، اطلاع، تجربه، شگرد، شیوه، مهارت ۲. سرنخ، راهکار ۳. دفتر حساب ۴. گزارش ۵. یادداشت، نوشته ۶. زمام، مهار ۷. اختیار
گردنکشفرهنگ مترادف و متضادسرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر، گردنفراز، مارد، متجاسر، متمرد، مستکبر، ناجم، نافرمانبردار، نافرمان، یاغ، یاغی، ≠ فرمانبردار، مطیع