معنی سرشستنی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. گذرا، مجمل ۲. حاضری، ماحضر ۳. عجولانه ۴. آسان، رایگان ۵. کم، ناچیز، مختصر ۶. دمدست، دمدستی ۷. چوبدستی

۱. آغشتن، آمیختن، خمیر کردن، مخلوط کردن، ممزوج کردن ۲. آفریدن، خلق کردن ۳. ورز دادن

افت، تحقیر، خواری، خفت، شرمساری، کسرشان، ننگ ≠ سرافرازی

۱. کیف، مستی، نشئه، سرخوشی ۲. تکبر، خودخواهی، غرور ≠ خماری

سرمستی، سرور، شادمانی، شادمانگی، مستی، نشاط، نشئگی ≠ خماری

سرخوشی، سرمستی، کیفوری، نشئگی ≠ بیحالی

۱. شراع ۲. سفینه، کشتی ۳. جیب، گریبان ۴. سرآستین

۱. شادی، شادمانی، سرور ۲. سرمستی، نشئه، مستی ۳. غرور، تفرعن، تکبر ۴. طغیان، عصیان، سرکشی ۵. ناسپاسی، کفران

۱. استحقار، استخفاف، اهانت، توهین، خفت، خوارداشت، خواری، سرشکستگی، کوچکشماری، وهن ۲. خردانگاشتن، خوار داشتن، خوار کردن