سالخوردگی، سالخوردگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیری، سالمندی، کهنسالی، کهولت ≠ جوانی، شباب ۲. دیرینگی، قدمت ۳. کهنگی
حرمانفرهنگ مترادف و متضادبیبهرگی، بینصیبی، سرخوردگی، شکست، محرومی، ناامیدی، ناکامروایی، ناکامی، ناکامیابی، نامرادی، نومیدی، یاس ≠ بهرهوری، کامیابی
یاسفرهنگ مترادف و متضادبیمرادی، حرمان، دلسردی، دلشکستگی، ، سرخوردگی، ناامیدی، ناکامی، نامرادی، نومیدی ≠ امید