سرخ شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. قرمز شدن، به رنگ سرخ درآمدن ۲. خجالت کشیدن ۳. خشمگین شدن ۴. برشته شدن، تفتیدن، تفتهشدن
مزاحمفرهنگ مترادف و متضاد۱. سربار، سرخر، مانع، متعرض، مخل، مصدع، موی دماغ ۲. آزارنده، زحمترسان ۳. بیگانه، غریبه، نامحرم
مخلفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشوبگر، اخلالکننده، اخلالگر، شورشی، مفسد، مفسدهجو ۲. دستوپاگیر، سرخر، مانع، مزاحم، مصدع