سربازی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خدمت کردن، خدمت وظیفه انجام دادن ۲. جانفشانی کردن، جانبازی کردن، سر باختن، فداکاری کردن
سرازیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. شیب، سراشیب، نشیب ≠ سربالایی ۲. آویخته، سرنگون، معلق، وارو، وارونه، واژگون ≠ سربالا ۳. روان، جاری
خدمتفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرستش ۲. طاعت ≠ خیانت ۳. پرستاری، تیمار ۴. اطاعت، فرمانبری ۵. بندگی، چاکری، خدمتکاری، نوکری ۶. پست، شغل، کار، ماموریت ۷. حضور، محضر، پیشگاه، ملازمت، نزد ۸. ت