سرباز زدنفرهنگ مترادف و متضادامتناعورزیدن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، اعراض کردن، سر برتافتن، رویگردان شدن ≠ اطاعت کردن، منقاد شدن
سربازی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خدمت کردن، خدمت وظیفه انجام دادن ۲. جانفشانی کردن، جانبازی کردن، سر باختن، فداکاری کردن
سرازیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. شیب، سراشیب، نشیب ≠ سربالایی ۲. آویخته، سرنگون، معلق، وارو، وارونه، واژگون ≠ سربالا ۳. روان، جاری