ستمفرهنگ مترادف و متضادآزار، اجحاف، ایذا، بغی، بیداد، بیدادگری، تطاول، تعدی، جبر، جفا، جور، حیف، ظلم، مظلمه ≠ مهر
ستم کردنفرهنگ مترادف و متضادجور کردن، جفا کردن، تعدی کردن، ظلم کردن، بیدادگری کردن، تطاول کردن، آزار کردن
تظلمفرهنگ مترادف و متضاد۱. پناهجویی، دادخواهی، شکایت، شکوائیه، شکوه، فریادخواهی ۲. دادخواستن، دادخواهی کردن، شکایت کردن ۳. ستم کشیدن
ستمگرفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیدادگر، جابر، جبار، جفاکار، ستمکیش، جورپیشه، زورگو، ستمکار، سرپنجه، سفاک، طاغوت، ظالم، عادیه، غاصب، متعدی، مردمآزار ≠ دادگر ۲. ستمستیز ۳. ستمپذیر، ستمکش، ست