سبک شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. کاهشیافتن، کم شدن ۲. سبکبار شدن، راحت شدن، آرامش یافتن، آرام شدن ۳. خوار شدن، بیمقدارشدن ۴. خفیف شدن، بیوقار شدن، کسرشانیافتن
سببفرهنگ مترادف و متضاد۱. انگیزه، جهت، دلیل، علت، منبع، موجب ۲. باعث، مسبب، واسطه، وسیله ۳. داعیه ۴. طرز، طریق، منوال ۵. خویشاوندی، قرابت، نسبت، علاقه ≠ بیگانگی، نسب ۶. آلت، افزار، اب
بالا آوردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. قی کردن، استفراغ کردن، شکوفه کردن ۲. دیوار ساختن، عمارت کردن ۳. ایجاد کردن، به وجود آوردن ۴. سبب شدن، باعث شدن
مباراتفرهنگ مترادف و متضاد۱. از هم بیزار شدن، از یکدیگر بری شدن ۲. طلاق (به سبب کراهتزوجین از یکدیگر)
بردمیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دمیدن ۲. سر زدن، طلوع کردن ≠ غروب کردن ۳. رستن، روییدن، سبز شدن ≠ خشکیدن ۴. برخاستن، بلند شدن ۵. بردمیدن، فوت کردن ۶. جوشیدن، فوران کردن