سازفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارغنون، تار، سهتار، چنگ، رود، عود ۲. تجمل، برگ، دستگاه ۳. ساخت، سامان ۴. تحمل، سازگاری، سازش ۵. خدعه، فریب، مکر، نیرنگ ۶. تدارک، تهیه ۷. جامه، رخت، لباس ۸. ب
ساز کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آغاز کردن، آغازیدن ≠ خاتمه دادن ۲. آهنگ کردن، عزم کردن، قصد کردن ۳. آراسته کردن، آماده کردن ۴. کوک کردن، همنوا ساختن
سازشفرهنگ مترادف و متضادآشتی، اصلاح، توافق، سازگاری، سلوک، صلح، موالفت، مدارا، مصالحه، موافقت، همدستی ≠ ناسازگاری، بدسلوکی
سازش دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سازگار ساختن، سازگار کردن، جور کردن، متجانس کردن، وفق دادن ۲. همآهنگ کردن، تطبیق دادن، آشتی دادن، صلح دادن، موافق ساختن
سازفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارغنون، تار، سهتار، چنگ، رود، عود ۲. تجمل، برگ، دستگاه ۳. ساخت، سامان ۴. تحمل، سازگاری، سازش ۵. خدعه، فریب، مکر، نیرنگ ۶. تدارک، تهیه ۷. جامه، رخت، لباس ۸. ب