معنی سازان | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

چنگی، خنیاگر، مطرب، نوازنده، تارزن

۱. تاثیرناپذیر، سرسخت، توصیهناپذیر، نفوذناپذیر، ناسازگار، انعطافناپذیر ≠ سازشپذیر ۲. خشک، لجوج، یکدنده، انعطافناپذیر ≠ انعطافپذیر ۳. مقرراتی

۱. اداره، بنگاه، بنیاد، تشکیلات، دستگاه، موسسه ۲. نظم و ترتیب، سروسامان ۳. مجموعه کارمندان، پرسنل ۴. نامه

۱. مرتب کردن، نظم دادن، سامان دادن ≠ درهمریختن، نابسامان کردن ۲. تشکیلات، برنامهریزی

تنسیق، تنظیم، ساماندهی، نظم

سازمانپذیر، نظمپذیر ≠ تشکلناپذیر

سازمان دادن، نظامدهی کردن، سازمند کردن

سازشنامه، توافقنامه

۱. سازماندادن، برگزار کردن ۲. به وجود آوردن، شکلدادن ۳. تاسیس کردن، برپا کردن، درست کردن

رامشگر، ساززن، سرودگوی، سرودخوان، مطرب، مغنی، موسیقیدان، نغمهسرا، نوازنده، آوازخوان، قوال، خواننده ≠ نوحیهگر