زارفرهنگ مترادف و متضاد۱. پریشانحال، ضعیف، ناتوان، نحیف، نزار ۲. صرع، غش ۳. تضرع، زاری، فغان، ناله ۴. بیچاره، خوار، زبون
پریشانحالفرهنگ مترادف و متضادآشفته، آشفتهخاطر، افسرده، بدبخت، بینوا، پریشان، پریشانخاطر، دژم، زار، سراسیمه، شوریده، مشوش، مضطرب ≠ آسودهخاطر
حجفرهنگ مترادف و متضاد۱. زیارت، زیارتکعبه ۲. آهنگ، حرکت، قصد ۳. آهنگ کردن، قصد کردن ۴. به زیارت رفتن ۵. با دلیل غلبه کردن