زیادفرهنگ مترادف و متضادبابرکت، بس، بسیار، بیشمار، بینهایت، جزیل، خیلی، عدیده، فراوان، کثیر، معتنابه، مفرط، وافر، هنگفت
تفریط کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. زیادهروی کردن، افراط کردن ۲. کوتاه آمدن، کوتاهی کردن ۳. به هدر دادن، تلف کردن، ضایع کردن، تباه کردن
مبالغه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. زیادهروی کردن، تندروی کردن، افراط کردن، اغراق کردن ۲. کوشش بسیار کردن، جهد بسیار کردن ≠ تفریط کردن
چربیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. افزون شدن، زیاده شدن، سنگینتر شدن، فزونی یافتن ۲. چیره شدن، چیرگی یافتن، غالب شدن، غلبهیافتن ۳. برتری داشتن، برتری یافتن، رجحانداشتن، سر بودن، سر شدن