زندانفرهنگ مترادف و متضاداسارتگاه، بازداشتگاه، بند، بندیخانه، توقیفگاه، حبس، دوستاق، دوستاقخانه، سجن، سلول، سیاهچال، محبس، هلفدونی
خندانفرهنگ مترادف و متضاد۱. بشاش، خندهرو، خوشرو، خندهناک، شاد، شادان، شادمان، گشادهرو، متبسم، مسرور، مشعوف ≠ گریان، گرفته ۲. شکفته، شکوفا ≠ نشکفنه
حبس شدنفرهنگ مترادف و متضادزندانی شدن، بازداشت شدن، به زندان افتادن، گرفتار شدن، محبوس شدن، توقیف شدن، محبوس گشتن ≠ آزاد شدن
حبس کردنفرهنگ مترادف و متضادزندانی کردن، بازداشت کردن، محبوس کردن، اسیر کردن، به زندان انداختن، گرفتار کردن ≠ آزاد کردن