برکندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. از ته کندن، کندن ۲. از ریشه درآوردن، ریشهکن کردن ۳. جدا کردن، بریدن ≠ نشاندن ۴. نابود کردن، ازبین بردن ۵. دور کردن
تذهیبفرهنگ مترادف و متضاد۱. زراندود، طلاپوشی، طلاکاری، مذهب، تمویه، مطلاپوشی ۲. زراندود کردن، طلاکاری کردن